مامور تذکر به سیگاریها
دختر گلم یک مدتیه که در مورد سیگار چیزهایی میپرسی که بابا وحید بهت گفته که سیگار چیز بدیه وسیگار کشیدن کار بدیه . چند روز پیش که بابایی آمده بود دخترم را از مهد کودک به خانه بیاوره وقتی منتظر تاکسی بودید یک پیرمردی هم درکنار شما منتظر تاکسی بوده که :
ملیکا: با صدای بلند و اعتراض آمیز میگه بابایی این آقا داره سیگار می کشه
پیرمرد : با حالت دستپاچه میگه آخه من دندانم درد میکنه سیگار میکشم تا دندانم خوب بشه.
بابایی : تو دلش کلی به دخترم می خنده
دوباره دیروز پشت چراغ قرمز تو بغل من کنار بابا وحید نشسته بودی که یکدفعه :ملیکا ( با حالت تعجب ) : مامان این آقا داره سیگار میکشه که دیدم تو ماشین بغلی دو تا پسر جوان هستند که یکیشان داره سیگار میکشه.
پسر جوان ( با عجله ) : سیگارش را قایم کرد و گفت آره کوچولو سیگار کشیدن کار بدیه ومن دیگه سیگار نمیکشم.
من و بابا وحید :
الهی عمه به قربونت بره که اینقدر شیرینی عزیزم